حال خوب در روابط – جلسه سوم
در جلسه قبل دو سوال مطرح شد که امیدوارم شما دوستان عزیز این تمرین رو انجام داده باشید.
در این جلسه می پردازیم به اینکه یک رابطه ی رویایی باید دارای چه خصوصیاتی باشد :
در یک رابطه ی رویایی اولویت هرکدام از طرفین می بایست ارتباط خودشان با خداوند و با منبع اصلی باشد نه با دیگری یعنی اولویت هر فرد باید رابطه ای که باخودش
دارد باشد یعنی همان هماهنگ شدن ذهن و روح و در صلح بودن با خودش .
وقتی در زندگی شما مهم ترین مسئله هماهنگ کردن ذهن و روحتان باشد و مابقی روابط از جمله رابطه ی شما با همسر ، پدر ، مادر ، فرزند و دیگران در اولویت های پایین تر قرار بگیرد آنگاه زندگی شما یک زندگی رویایی خواهد بود.
ممکن است این سوال پیش بیاید که ما چگونه با خودمان در صلح باشیم؟
اگر ما در هر چیزی و هر اتفاقی به دنبال نکات مثبت آن باشیم و اگر ما به هر موضوعی به گونه ای نگاه کنیم که حس بهتری داشته باشیم (حس بهتر و نه الزاما حس خوب تر) ما در حال هماهنگی بین ذهن و روحمان هستیم و در حال هماهنگ کردن خودمان با خدای خود هستیم
اگر در مورد هر چیزی از جمله شهرمان ، آب و هوا ، شغل ، دوستان ، آشنایان ، همسر و … به گونه ای بنگریم و این باور در خودمان تقویت کنیم که نتیجه ی آن احساس بهتر باشد یعنی احساس آرامش دورنی، لذت، عشق ، محبت و شادی ، آن زمان است که در حال هماهنگ کردن روح و ذهنمان هستیم.
نکته ی مهم این است که وقتی ذهن و روح ما باهم هماهنگ می شود و ارتباط ما با درون و خدای خودمان خوب می شود آنگاه خود به خود و بصورت معجزه آسایی مابقی روابط هم رویایی شده و مطابق میل و خواسته ی ما می گردد.
ضمنا باید به این نکته هم توجه نمود که رابطه ی رویایی هر فرد با دیگری متفاوت است به عنوان مثال ممکن است یک نفر شوخ طبع بودن طرف مقابل را دوست داشته باشد و دیگری جدی بودن ، فردی شیطنت و بازیگوشی دیگری را می پسندد و دیگری ساکت و آروم بودن و …. به دلیل متفاوت بودن سلیقه های افراد بنابراین نمی توان یک قالب مشخص از یک شخصیت رویایی ارائه داد و اظهار داشت که این نمونه فرد میتواند فرد رویایی باشد
زمانی که رابطه ی خود و خدای درونمان را بهبود بخشیده و ذهن و روحمان را با داشتن احساس بهتر نسبت به هر مسئله ای هماهنگ می کنیم آنگاه این احساس خوب باعث می شود فردی را جذب کنیم که دارای خصوصیات مورد پسند ماست و آن رابطه ی رویایی که همیشه مد نظر ما بوده خود به خود و بدون اینکه بخواهیم از طرف مقابل درخواستی داشته باشیم بوجود می آید و البته درک این موضوع که خود به خود این اتفاق رخ میدهد برای افراد زیادی قابل فهم نیست می باشد.
اگر بتوانید روح و ذهنتان را هماهنگ کنید به گونه ای که همیشه احساس خوب و بهتری نسبت به اتفاق های زندگی داشته باشید آنگاه جهان همه چیز را با شما هماهنگ میکند و تاکید دارم که باور کنید خود به خود و بصورت معجزه آسایی این اتفاق برای شما می افتد.
پس وقتی ما روی باورهای خودمان به گونه ای کار می کنیم که نسبت به مسائل و اتفاقات زندگی احساس بهتری داشته باشیم و روح و ذهمان را هماهنگ می کنیم می توانم با قاطعیت به شما بگویم خدایی که این جهان هستی و کهکشان ها را مدیریت میکند باعث می شود کسی جذب زندگی شما گردد و در کنار شما قرار بگیرد که دارای تمام خصوصیات مورد پسند شما باشد و آن فرد دقیقا کارهایی انجام میدهد که شما دوست دارید حتی بدون اینکه شما از او درخواستی داشته باشید.
پس فراموش نگردد که تمام مسائل و روابط دیگر در اولویت بسیار پایین تر از رابطه ی ما با خودمان است.
من اگر با خودم هماهنگ بشوم آنگاه همه ی نگرانی ها و بیماری ها هم از من دور می شود
اگر تحقیق جزیی داشته باشید متوجه می شوید که افرادی زیادی هستند که در سن 90 سالگی با سلامت و عشق کامل کنار هم زندگی می کنند و وقتی به عمق رابطه ی خوب آنها توجه کنید می بینید که هر دو در هماهنگی کامل بین ذهن و روحشان هستند و این باعث شده که حتی از بیماری ها هم دور باشند و در آرامش کامل باشند.
بنابراین نیاز نیست شما دنبال فردی بگردید که ویژگی های مد نظر شما داشته باشد وقتی شما در هماهنگی کامل با خودتان قرار بگیرید خود به خود آن فرد سر راه شما قرار خواهد گرفت.
خدا در قرآن می فرماید ” هر کس به خداوند اعتماد کند همین برای او کافی است”
باید ایمان خودمان به خدا را قوی تر کنیم و ایمان قوی یعنی اعتماد تمام و کمال به خدای بزرگ
وقتی رابطه ی ما با خودمان خوب شود ، خود به خود رابطه های دیگر هم از جمله رابطه با همسر ، دوست ، کارمند ، رئیس و …. خوب می شود و و درد سرهای ما در رابطه زمانی شروع می شود که این مسئله را فراموش کرده باشیم.
وقتی رابطه ای غیر از رابطه ی ما با خودمان مهم گردد ، شک نکنید که از آن رابطه ضربه خواهید خورد و آن رابطه خلاف میل شما پیش خواهد رفت.
- رابطه ای رویایی است که هرکدام از طرفین وظیفه ای در قبال شاد و خوشحال کردن طرف مقابل نداشته باشند و هرکدام از طرفین توانایی رسیدن به احساس آرامش و شادی فارغ از کارهای طرف مقابل داشته باشند.
ما باید به این درک برسیم که هرکسی مسئول شاد و خوشحال کردن خودش است و این مسئولیت را هیچ کسی جز خود ما نمی تواند انجام بدهد و اگر با این انتظار که دیگری ما را به آرامش و شادی برساند وارد رابطه شویم کاملا در اشتباه خواهیم بود.
خوشحالی و آرامش شما بستگی به نوع نگاه شما به دنیا دارد نه به رفتار و کارهای طرف مقابل
اگر دقت کنیم متوجه می شویم اکثر افراد به این دلیل وارد یک رابطه می شوند که طرف مقابل حال آنها را بهتر کند و باعث شادی و آرامش آنها گردد و معمولا از طرف مقابل می خواهند که رفتارهایی که دوست دارند انجام بدهد بعنوان مثال خیلی افراد فکر می کنند حال خوب آنها به این بستگی دارد که طرف مقابل همیشه براش گل بخرد یا جلو دیگران از او تعریف کند، تاریخ ازدواج و هدیه فراموش نکند و فکر می کند تنها این رفتار هاست که موجبات شادی او را فراهم می کند ، این طرز فکر فقط یک معنی می دهد ، اینکه من توان خوشحال کردن خودم را ندارم و نیاز به یک فرد دارم که این کار را انجام دهد و مرا خوشحال نگه دارد و جالب اینجاست که با این طرز فکر ، ما دقیقا فردی را جذب خود می کنیم که او نیز دارای خلاهای فکری و عاطفی بوده و انتظار دارد که توسط ما جبران شود و طبیعتا شما می دانید نتیجه ی این رابطه چه خواهد بود.
وقتی ما در خوشحال کردن و آرامش دادن به خودمان ناتوان هستیم دقیقا فردی را جذب می کنیم که او هم در خوشحال کردن خودش ناتوان است و با این انتظارات جهنمی ایجاد می شود که طرفین در آن خواهند سوخت.
بهترین روش در ارتباط اول این است که به فرد مقابل این موضوع گفته شود که هرکدام از ما مسئول شاد و خوشحال کردن طرف مقابل نیست بلکه هرکسی خودش این مسئولیت را برعهده دارد.
زمانی که فردی در خوشحال کردن و احساس آرامش به خودش ناتوان باشد چگونه می توان انتظار داشت طرف مقابل بتواند این کار را برایش انجام بدهد و مثل این می ماند که ما از طرف مقابل بخواهیم که غذا بخورد تا ما سیر شویم
دادن احساس آرامش به دیگری ممکن است بصورت موقت تاثیرگذار باشد اما نمی تواند پایدار باشد مثل مسکنی می ماند که بعد از یک یا چند روز خاصیت خود را از دست می دهد و ما مجدد به آن نیازمند می شویم و بعد از مدتی دیگر هیچ اثری برای ما نخواهد داشت.
ما باید به این باور برسیم که هیچ عامل بیرونی نمی تواند بصورت پایدار به ما احساس آرامش بدهد ، عوامل بیرونی مانند مواد مخدر ممکن است بصورت موقت به ما احساس آرامش بدهند اما هرروز خلا و احساس نیاز ما را به خودشان بیشتر می کنند.
تمام شادی و آرامش ما برمی گردد به هماهنگی روح و ذهن ما
بسیار افراد و خانواده هایی هستند که طرف مقابل همه کاری برای او کرده اما باز احساس نارضایتی می کنند چون از این غافل هستند که عامل بیرونی نیست که می تواند باعث آرامش و شادی گردد بلکه این هماهنگی انسان ها با درون خودشان هست که باعث شادی و عشق و مودت می گردد.
اگر در ابتدای یک رابطه هستید حتما به طرف مقابل این طرز فکر را منتقل کنید تا رابطه شما این معنی را پیدا نکند که چون من حالم خوب نبوده با تو رابطه برقرار کرده ام و انتظار دارم که تو حال من را خوب کنی.
- رابطه ای رویایی است که در آن اگر هرکدام از طرفین به دیگری عشق می ورزد بخاطر این است که خود فرد از عشق ورزیدن لذت میبرد و هیچ توقعی از طرف مقابل جهت جبران آن ندارد.
جمله ی بالا بدین معنی است که اگر من به همسرم عشق می ورزم بخاطر این نیست که او هم به من عشق بورزد یا اینکه برای من جبران کند بلکه به این دلیل است که من از عشق ورزیدن لذت میبرم
اگر از الفاظ محبت آمیز برای طرف مقابل استفاده می کنم به این دلیل است که از این کار لذت میبرم نه اینکه دنبال جبران آن هستم.
اگر در مقابل عشق ورزیدن به دنبال جبران هستیم اسم آن را نمی توان عشق گذاشت بلکه اسم آن معامله است
عشق ورزیدن واقعی باید خودخواهانه باشد یعنی به این دلیل که خودت از عشق ورزیدن لذت میبری این کار را انجام میدهی نه به منظور جبران از طرف مقابل ، بنابراین اگر در رابطه اتان از انجام دادن کاری از جمله محبت کردن و عشق ورزیدن لذت نمی برید نیازی نیست که این رفتار را ادامه بدهید
حال می توان به اهمیت هماهنگی ذهن و روحمان بیشتر پی ببریم ، زمانی که شما به هماهنگی با خودتان می رسید آنگاه خود به خود تبدیل به فردی می گردید که از عشق ورزیدن لذت میبرد و چه پاداشی بهتر از این؟ و جالب اینجاست وقتی شما به هماهنگی با خودتان می رسید آنگاه فردی را جذب می کنید که او هم از عشق ورزیدن به شما لذت می برد و به دنبال جبران آن نیست و برای دوست داشته شدن نیازی به خواهش و تمنا ندارید.
مثال بارزی که در عشق ورزیدن و انتظار نداشتن داریم ، عشق مادر به فرزند در کودکی است ، یک مادر وقتی به بچه ی تازه متولد شده اش شیر می دهد و محبت می کند ، شب بیداری می کشد و با همه ی سختی های کودکش کنار می آید به این خاطر نیست که کودکش جبران کند ، روح این مادر با عشق ورزیدن جلا پیدا میکند و از این کار لذت می برد.
وقتی انسان به هماهنگی کامل با خودش و جهان هستی می رسد خود به خود تبدیل به انسان شاد و خوشحال و پر از آرامش می شود و حتی این شادی و آرامش به اطرافیانش هم منتقل میکند و از این کار لذت می برد و به دنبال جبران هم نیست.
اگر در ارتباطتون کاری انجام می دهید که طرف مقابل هم کاری برای شما انجام بدهد بلافاصله درنگ کرده و متوقف شوید و به خودتان بگویید که من دیگر به این صورت کاری انجام نخواهم داد چون با انتظار و توقع همراه است ، من به خودم فرصت میدهم تا به هماهنگی و صلح و آرامش با خودم برسم آنگاه بدون توقع عشق میورزم و لذت میبرم .
ما حتی خیلی از محبت کردن هایمان به این دلیل است که چیزی داشته باشیم تا بعدا بتوانیم به رخ طرف مقابل بکشیم و به گونه ای اسلحه ی خودمان را پر می کنیم برای شرایط ضروری نه بخاطر اینکه از محبت کردن لذت میبریم
پس باید یاد بگیریم که عشق ورزیدن و محبت کردن ما چه در رابطه ی زناشویی و چه در ارتباط با دیگران می بایست بدون توقع و فقط بخاطر لذت خودمان باشد نه به منظور جبران شدن محبت ما.
دوستان باور بفرمایید وقتی کاری برای دیگری انجام می دهیم به این منظور که روزی جبران شود و به گونه ای برای ما توقع و انتظار ایجاد می کند ، به طرز عجیبی آن کار برای ما جبران نمی شود و البته جای شکرش باق است که جهان هستی با این روش میخواهد به ما بفهماند که روش ما اشتباه است و این مدل رفتار آرامشی درپی نخواهد داشت.
فراموش نشود زمانی که در هماهنگی و آرامش و صلح باخودمان هستیم همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت و اگر می بینیم بیشتر اتفاق ها در زندگی به خوبی پیش نمی رود بدین معنی است که ما از خودمان دور شده و در صلح با خودمان نیستیم.
وقتی در هماهنگی با خودمان نباشیم و از درون خلا داشته باشیم و بخواهیم به دیگری محبت کنیم در عمل قسمتی از وجود و قلب خودمان به طرف مقابل تقدیم کرده ایم به امید اینکه حداقل به ما توجه کند و وقتی این محبت و توجه از سمت مقابل صورت نمی گیرد خلا ما بیشتر می شود و باز سعی می کنیم که از وجود خودمان به طرف مقابل ببخشیم و در واقع با این کار خلا درونی خودمان را بیشتر می کنیم و به جای اینکه حالمان بهتر شود بدتر می گردد و این نمونه عشق ورزیدن چیزی جز بیشتر کردن خلا درونی ما به همراه ندارد ، اما زمانی که در هماهنگی و آرامش و صلح با خودمان هستیم و از درون خلا نداریم ، با عشق ورزیدن به طرف مقابل نه تنها چیزی از ما کم نمی شود بلکه از آن لذت هم می بریم و عملا پاداش خودمان را در لحظه ی عشق ورزیدن دریافت کرده ایم.
دوستان عزیز درست است که این مطالب در کلام آسان به نظر می رسد ولی برای دستیابی به این هماهنگی و آرامش نیاز است که روی خودمان و باورهایمان بسیار کار کنیم و تا به این درک برسیم که عشق بدون قید و شرط یعنی چه.
پس عزیزان یادآوری می کنم اگر ما از عشق ورزیدن لذت نمی بریم به این معنی است که با خودمان در صلح نیستیم و محبت کردن بدون صلح با خود به معنی التماس کردن از دیگری برای دوست داشته شدن است و گاهی وقت ها این محبت ظاهری پتکی است در دست ما برای کوبیدن به سر طرف مقابل.
اگر در محبت کردن به این پی بردید که دنبال جبران آن هستید بهترین کار این است که بلافاصله دست از محبت کردن بردارید چون این کار از خلا و عقده های شما برمی خیزد نه از نهاد پاک شما .
قطعا افرادی را مشاهده کرده اید که بسیار گلایه مندند از اینکه خودشان را در زندگی وقف طرف مقابل کرده اند اما طرف مقابل هیچ توجهی به آن ها ندارد و بسیار خودخواه است و از بی عدالتی جهان گلایه مندند اما از این مسئله غافل هستند که این وقف کردن آنهاست که اشتباه بوده چون با توقع و انتظار همراه بوده و به دنبال جبران آن بوده اند و چون اینجور طرز فکری هم داشته اند فردی را جذب کرده اند که او هم دنبال جبران خلا درونیش بوده و هردو در این رابطه از اینکه انتظارات هم را برآورده نمی کنند گلایه مند هستند و این نشانه ی بی عدالتی جهان هستی نیست بلکه این عین عدالت است دنیا برای ما چیزی به ارمغان آورده که خودمان بوده ایم و خواسته ایم.
پس زمانی عشق بورزید که از آن لذت ببرید و به دنبال جبران آن نباشید ، در این زمینه خودخواه باشید ، اگر عشق می ورزید و هدیه می خرید و با طرف مقابل مسافرت می روید بخاطر این باشد که از این کارها لذت می برید نه اینکه منتظر جبرانش هستید
کتاب “دوست داشتن آگاهانه” اثر گی و کیتلین هندریکس
کتاب “نیمه ی تاریک وجود” اثر دبی فورد
کتاب “دوستی با خدا” اثر نیل دونالد والش
کتاب از “حال بد به حال خوب” اثر دکتر دیوید برنز
دیدگاهتان را بنویسید