جستجو برای:
  • صفحه اصلی
  • دوره های آموزشی
    • حضوری
    • غیرحضوری
  • رایگان
  • مقالات
  • خلاصه کتاب
  • درباره ما
 
  • از هرچه می رود "سخن دوست" خوشتر است...
سخن دوست
  • صفحه اصلی
  • دوره های آموزشی
    • حضوری
    • غیرحضوری
  • رایگان
  • مقالات
  • خلاصه کتاب
  • درباره ما
0

ورود و ثبت نام

خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر

 

  زمان مطالعه 25 دقیقه


عادات افراد تاثیرگذار و موفق را در خود به‌ وجود آورده و متفاوت باشید.

با مطالعه این کتاب می آموزید:

  • هفت عادت افراد تاثیرگذار چیست؟
  • چگونه عادات افراد تاثیرگذار را در خود ایجاد کنید؟
  • چگونه این عادات می‌ تواند شما را به موفقیت برساند؟
کتاب هفت عادت مردمان موثر (The 7 habits of highly effective people) مشهورترین اثر استفان کاوی (Stephen R. Covey) است که به 28 زبان ترجمه شده و بیش از 15 میلیون نسخه در سراسر دنیا فروش داشته است. در این مقاله گروه آموزشی “سخن دوست” خلاصه ای از این کتاب ارزشمند را برای شما دوستان به ارمغان آورده است.
این کتاب از دسته کتاب‌های خودیاری (Self-Help) است که مهم‌ترین تفاوت آن با سایر آثار مربوط به این حوزه، در این است که این کتاب مبنای علمی داشته و راهکارهایی واقعی برای رسیدن به موفقیت دارد.
دلیل ظهور کتاب‌های خودیاری از این رو بود که برخی معتقدند که هر فردی اگر اصول کلی زندگی، روانشناسی، رفتار و ارتباطات را یاد بگیرد و با خواسته‌ها، انتظارات و نقاط قوت و ضعف خویش تطبیق بدهد، به احتمال فراوان می‌تواند زندگی موفق‌تری را تجربه کند.
به همین دلیل در اکثر کتاب‌های خودیاری، خواننده به مشارکت، تمرین، فکر کردن، خلوت کردن با خود و هدف‌گذاری و ارزیابی پیشرفت‌ تشویق می‌شود. به طورکلی در این دسته از کتاب‌ها به خواننده یادآوری می‌شود اولین کسی که می‌تواند زندگی او را بهتر کند، خود اوست.
کاوی اعتقاد دارد که قانون طبیعی کاشت، داشت و برداشت همواره صادق است؛ بنابراین دانه‌های رشد، پیشرفت و موفقیت کاشته می‌شوند. از آن‌ها نگهداری می‌شود و به تدریج رشد می‌کنند و در نهایت میوه می‌دهند؛ بنابراین در این کتاب نیز به دنبال آن است که مخاطب، هفت عادت موفقیت را در خود بکارد و با پرورش آن‌ها به موفقیت برسد.
کتاب هفت عادت مردمان موثر
از این رو می‌توان گفت که کتاب هفت عادت مردمان موثر، راه حل میانبری برای رسیدن به موفقیت ندارد بلکه این کتاب بر روی تغییرات ریشه‌ای و عمیق در فرد (که همان عادات فرد است) تمرکز دارد.
این عادات افراد تأثیرگذار را از سایرین متمایز می‌سازند. چرا درحالی‌که اغلب افراد با شکست و بی‌هدفی دست‌وپنجه نرم می‌کنند برخی دیگر در ساختن زندگی‌های موفق و کامل تخصص دارند؟
جواب این سوال ساده است؛ افراد موفق با ایجاد هفت عادت کلیدی در خود بر افراد و دنیای اطراف‌شان تاثیر می‌گذارند. در ادامه به تشریح هرکدام این عادات می‌پردازیم، اما قبل از آن دو نکته مهم را توضیح می‌دهیم.

  • نکته اول: برای تغییر، بر روی شخصیت‌تان تمرکز کنید و نه رفتارهایتان

به طورکلی دو مسیر برای اصلاح و تغییر زندگی‌تان وجود دارد:
  • تمرکز بر رفتارها‌یتان
  • تمرکز بر روی شخصیت و عادت‌هایتان
در مسیر اول شما برای تغییر زندگی‌تان، باید رفتارهایتان را تغییر ‌دهید. برای مثال از تکنیک‌هایی مانند مهارت‌های فن‌بیان و یا مدیریت‌زمان استفاده می‌کنید تا رفتارهایتان را با کیفیت بهتری انجام دهید. این مسیر، تلاشی مؤثر برای میان‌بر زدن به‌سوی موفقیت است.
به‌عنوان مثال این رویکرد شامل موارد زیر می‌شود:
به دنبال ثروتمند شدن بدون نیاز به «کارکردن زیاد » هستید. یا به دنبال آن هستید که به «رشد شخصیتی » دست یابید، بدون اینکه دستخوش تغییرات واقعی و زیربنایی شوید.
از سوی دیگر شما می‌توانید کمی عمیق‌تر به مسئله نگاه کرده و برای دستیابی به موفقیت برروی عادات‌ بنیادی و سیستم‌های اعتقادی که شخصیت و چشم‌انداز شما را در این دنیا شکل می‌دهند، تمرکز کنید. بدیهی است که این مسیر طولانی‌تر است.
کاوی معتقد است که شخصیت شما نمی‌تواند با میان‌برها به‌طور واقعی رشد کند. برای دستیابی به تأثیرگذاری واقعی نمی‌توان از هیچ‌ مراحله‌ای انصراف داد و آن را نادیده گرفت.
درنظر بگیرید که برای کسب مهارت‌هایی نظیر بازی تنیس یا نواختن پیانو، نمی‌توان هیچ مرحله‌ای را نادیده گرفت و با راه میانبر از روی آن‌ها پرید، بلکه باید مرحله به مرحله پیش رفت و آموزش دید. این قاعده در بدست آوردن پیشرفت احساسی و رشد شخصیتی نیز صادق است.

خلاصه کتاب

مثال: اگر می‌خواهید یک زندگی مشترک خوب و موفق داشته باشید، صرفاً تمرین هنر روابط کمک چندانی به شما نمی‌کند بلکه باید به فردی خوش‌بین و مثبت تبدیل شوید.
همچنین اگر می‌خواهید به‌عنوان فردی قابل‌اعتماد دیده شوید، کار کردن روی فن بیان به‌هیچ‌عنوان مفید نخواهد بود؛ بلکه باید روی تبدیل‌شدن به شخصی قابل‌اعتمادتر کار کنید.

  • نکته دوم: پارادایم شخصی خود را بازبینی کنید.

کار کردن روی شخصیت به‌معنای همسان کردن پارادایم‌های شخصی با اصول جهانی می‌باشد.
 پارادایم چیست؟
به‌طورکلی پارادایم عینکی است که بوسیله آن دنیا را تماشا می‌کنیم. پارادایم برای یک فرد، چارچوب فکری و فرهنگی اوست که از طریق آن واقعیات پیرامون را تحلیل و توصیف می‌کند. پارادایم شامل اصول بنیادین هر فرد است که شخصیت او را می‌سازد.
برای مثال فردی را در نظر بگیرید که برای درمان بیماری خود به نذر و دعا متوسل می‌شود. این نشان‌دهنده آن است که در پارادایم و چارچوب فکری آن فرد، خداوند می‌تواند بیماری او را شفا دهد؛
بنابراین دعا می‌کند و در راه خدا نذر می‌دهد تا خداوند بیماری او را شفا دهد. حال اگر پارادایم فکری آن فرد اینگونه بود که بیماری را فقط و فقط پزشکان می‌توانند درمان کنند، بنابراین هیچگاه دعا نمی‌کرد و فقط به پزشک مراجعه می‌کرد. اینگونه است که می‌گوییم پارادایم هر شخص نوع نگاه او به دنیا را تشکیل می‌دهد.
عادت هایی که در ذهن ما شکل گرفته و رفتارهایمان از آن نشات می‌گیرد، مستقیما تحت تاثیر پارادایم‌هایی است که در ذهن‌مان نقش بسته است.
خلاصه کتاب
شما باید پارادایم های فکری خود را بشناسید. اگر بخواهید بر عادات ریشه‌دار خود مانند به تعویق انداختن کارها، خودمحوری یا بی‌حوصلگی غلبه کنید، ابتدا باید اصول بنیادینی که آن‌ها را به وجود آورده‌اند شناسایی کنید. همچنین اگر می‌خواهید واقعا اثربخش باشید، همسان‌کردن پارادایم‌های شخصی خود با ارزش‌های بزرگ‌تر و بنیادی‌تری مانند عدالت، صداقت و درستی بسیار مفید خواهد بود.
ازآنجایی‌که اکثر مردم به این اصول اعتقاد دارند، می‌توان آن‌ها را به‌عنوان قوانینی طبیعی و پایدار در نظر گرفت. قوانینی که معیار اندازه‌گیری ارزش‌های شخصی ما هستند.
تمام رفتارهای بشر با استفاده از این اصول بنیادین و جهانی قابل سنجیدن است. هرچه توانایی ما در همسان‌کردن رفتارهایمان با این ارزش‌ها بیشتر باشد، می‌توانیم به صورتی تأثیرگذار با دنیای اطراف خود ادغام شویم.
در ادامه به توضیح بیشتر این اصول می‌پردازیم و به شما خواهیم آموخت چگونه می‌توان از آن‌ها برای تغییر شخصیت استفاده کرد.

  • عادت اول: تبر را تیز کن (بازسازی خویشتن)

اگر کل روز را به بریدن تنه درخت مشغول هستید و زمانی برای تیز کردن اره پیدا نمی‌کنید، باید بدانید یک جای کار به‌صورت اساسی مشکل دارد.
برای تاثیرگذار بودن مراقبت کردن از منابع اساسی خود بسیار حیاتی است. این منابع «نیرو» و «انرژی» خودتان است که می‌تواند بزرگترین سرمایه زندگی‌تان باشد از این رو باید به‌طور پیوسته مورد بازسازی و بهبود قرار گیرد.
مثال: برای اینکه فیزیک مناسبی داشته باشید باید مرتب تمرین کنید، غذای مناسب بخورید و از استرس‌های ناخواسته اجتناب کنید. برای سلامت روحی‌تان نیز باید تا جایی که می‌توانید کتاب‌های خوب بخوانید، همچنین برای آن‌که یک مدیر موفق باشید، لازم است که به طور پیوسته، دانش مدیریتی خود را به روز کنید.
داشتن «سلامت اجتماعی و احساسی» پایدار نیز بر همین منوال است. برای این کار باید تا می‌توانید «روابط مثبت اجتماعی» برقرار کرده و هیچ‌گاه از نیازهای اجتماعی خود غافل نشوید.
از سوی دیگر «سلامت معنوی» کمک شایان توجهی به پایدار بودن «اثربخشی» شما خواهد کرد. منظور از سلامت معنوی می‌تواند «دعاکردن» و انجام «مدیتیشن» باشد.
نکته: آگاهانه برای استراحت و دریافت نیروی تازه وقت بگذارید.

بسیاری از مردم ادعا می‌کنند که هیچ‌وقت نمی‌توانند زمانی برای «استراحت» داشته باشند. با این‌حال استراحت کردن در بلندمدت می‌تواند مزایای زیادی به همراه داشته باشد و تندرستی شما را تضمین کند، بنابراین لازم است در «بازسازی خود» به آن توجه جدی کنید.


  • عادت دوم: کنشگر باشید و کنترل زندگی‌تان را به دست بگیرید.

در وجود هر یک از ما نیازی وجود دارد که ما را ترغیب می کند بر دنیای اطراف خود تاثیر بگذاریم یا به عبارتی دیگر، انسانی کنشگر باشیم. این نیاز همان عامل تمایز ما نسبت به حیوانات است. یک حیوان به گونه‌ای «برنامه‌نویسی» شده است که در برابر هر «محرک خارجی» ، «واکنشی مشخص» را انجام می‌دهد. نقطه مقابل آن‌ها انسان‌ها هستند که خود را «برنامه‌نویسی» می‌کنند.
ما توانایی تفکر و تأمل قبل از واکنش نشان‌دادن به یک محرک را داریم. ما توانایی نظاره‌کردن خود و عملکردمان را از بیرون داریم. این توانایی به ما اجازه می‌دهد که در مورد واکنش خود نسبت به تأثیرات بیرونی تصمیم بگیریم. این به‌معنای «کنشگر» بودن است.
مثال: یک نمونه عالی در برخورد فعالانه، ویکتور فرانکل است. وی سال ها در اردوگاه‌های کار اجباری حکومت نازی بود؛ اما هیچگاه اجازه نداد که زندان‌بانان کنترل احساسات او را در دست بگیرند. او همواره کنشگر بود و با آینده نگری، کنترل سرنوشتش را در دست خود نگه داشت. به‌گونه‌ای که پس از آزادی به حرفه روانشناسی پرداخت و به مدارج بالایی در این حوزه رسید.
غالب مردم در نقطه مقابل فرانکل قرار دارند و به جای آنکه کنشگر باشند، «واکنشی» هستند. افراد واکنشی نسبت به شرایط بیرونی واکنش نشان داده و رفتار و احساسات‌شان به شدت وابسته به اتفاقاتی است که اطرافشان رخ می‌دهد.
به عنوان مثال آن‌ها در صورتی می‌توانند احساس خوبی داشته باشند که آب و هوا مناسب باشد.اما افراد کنشگر توسط ارزش‌های درونی خود، روبه‌جلو حرکت می‌کنند و مسئولیت زندگی خود را می‌پذیرند.
تصمیمات شخصی آن‌ها تعیین‌کننده‌ی رفتارشان است و اجازه نمی‌دهند این رفتار از موقعیت‌های پیش‌آمده تأثیر بپذیرد. آن ها آب و هوای خود را خودشان تعیین می‌کنند.
افراد کنشگر و واکنشی را به‌وضوح می‌توان از جملاتی که استفاده می‌کنند شناخت:
  • افراد واکنشی (عوامل بیرونی را مسئول سرنوشت خود می دانند): «این اتفاق تقصیر من نبود» یا «من روی آن کنترلی نداشتم».
  • افراد کنشگر (سرنوشت خود را در دست دارند و می‌دانند که مسئول امروز آنها، دیروزشان است): «من تصمیم گرفتم که …» یا «بیایید تلاش کنیم برای این مشکل راه‌حلی پیدا کنیم».

  • عادت سوم: قبل از انجام هرکاری، از ابتدا تا انتهایش را در ذهنتان ترسیم کنید.

برای رسیدن به «اهداف‌تان» ، باید قبل از انجام هر کاری «نتیجه‌ی» آن را تا جایی که می‌توانید واضح «تصور کنید» . تمام فعالیت‌ها درواقع دو بار انجام می‌شوند: بار اول هنگامی که ما آن کار را به‌صورت ذهنی تصور می‌کنیم و بار دوم زمانی است که آن را انجام می‌دهیم. هر چه این «تصویرذهنی» دقیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر باشد، اجرای آن کار نیز بهتر پیش می‌رود و درنهایت نتیجه بهتری نیز خواهد داشت.
تصویرذهنی باید تا جایی که می‌تواند واقعی و پیوسته باشد؛ تصویری که دقیقاً نمایانگر چیزی باشد که قرار است به آن دست پیدا کنید. شما باید نحوه‌ی هدف گرفتن تیر و کمان را تجسم کنید تا بتوانید تیر را درست به قلب هدف بزنید.
مثال: این‌گونه پیش‌بینی ذهنی در تمام موقعیت‌های ممکن قابل‌استفاده است. ورزشکاران حرفه‌ای تمام طول مسابقه از شروع تا پایان، ‌عنوان نفر اول را در ذهن خود تجسم می‌کنند.
همین اصول را نیز در رابطه با یک شرکت می توان به‌ کار برد. ابتدا یک تصویرذهنی واضح از کاری که می‌خواهید در شرکت انجام دهید ایجاد کنید، سپس آن تصویر را به یک برنامه عملیاتی قاطع تبدیل کنید.
خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر
درست مثل همین ضرب‌المثل بهتر است ابتدا برای پیش‌بینی و تصویرسازی ذهنی کارمان وقت بگذاریم تا اینکه شتاب‌زده و بدون فکر سراغ انجام دادن آن برویم. نکته بسیار مهم دیگر آن است که اگر می‌خواهید به چیزی دست پیدا کنید باید «اهداف بلندمدت» و «برگه‌ی مأموریت» در ذهن داشته باشید. بسیاری از مردم برای رسیدن به اهداف بی‌معنی تلاش می‌کنند. آن‌ها بیشتر از تاثیر‌گذار بودن به دنبال آن هستند که کارآمد به نظر برسند.
کارآمد بودن در کلام به معنای انجام بیشترین کار در کمترین زمان است و بسیار بیهوده خواهد بود اگر فرد نداند که به چه علت در حال انجام آن کار است. اینکه ندانید چه چیزی واقعاً برای شما اهمیت دارد و شما در راستای رسیدن به چه هدفی تلاش می‌کنید، مثل این است که در حال بالا رفتن از نردبانی باشید که روی دیوار اشتباه قرار گرفته است. لازم است که اهداف بلندمدت برای خود تعریف کنید تا بتوانید کارهایتان را در یک مسیر درست پیش ببرید.
سوال: اهداف بلندمدت خود را چگونه تعیین کنم؟ برای تعیین اهداف بلندمدت خود می توانید از «سوال هایی در مورد مراسم خاکسپاریتان» کمک بگیرید: می‌خواهم مردم در مراسم خاک‌سپاری‌ام چه چیزهایی راجع به من بگویند؟ می‌خواهم چگونه در یادها باقی بمانم؟ می‌خواهم برای انجام چه‌کاری در ذهن مردم باقی بمانم؟
حال با شناخت اهداف بزرگ و بلندمدت خود، می‌توانید آن‌ها را با همه‌ی کارهایی که انجام می‌دهد «همسان کنید».
به همین علت نوشتن یک «برگه‌ی مأموریت» برای خود می‌تواند بسیار مؤثر باشد. شما باید در این برگه عقاید اصلی خود را بنویسید: اصول ساده و ارزش‌هایی که باور دارید و همچنین اهداف بزرگ‌تری که در زندگی به دنبالشان هستید.

کتاب هفت عادت مردمان موثر

استانداردی محکم که می توان هر چیزی را نسبت به آن ارزیابی کرد. داشتن چنین قطب نمایی می تواند حس مسیر یابی و امنیت را به شما هدیه کند. در نتیجه مهم است که همیشه دو چیز را در ذهن داشته باشید:

در وهله‌ی دوم لزوم ایجاد تصویر ذهنی پیوسته از کاری که قرار است انجام دهید، اهمیت دارد. این کار به شما کمک می‌کند تا ضریب اشتباه شما در انجام هرکاری کاهش یابد.

اول این‌که باید همیشه اهداف بلند مدت خود را در ذهن داشته باشید تا بتوانید فعالیت‌ هایتان را با آن‌ها تنظیم کنید. این به شما کمک می کند تا همواره بدانید که اسلحه‌ی خود را روی چه هدفی نشانه رفته ‌اید.


  • عادت چهارم: برای تاثیرگذاری، ابتدا کارهای مهمتر را انجام دهید.

این اصل کوچک را همواره به‌خاطر داشته باشید: «اول کارهای مهم‌تر» «اول کارهای مهم‌تر» یعنی اولویت‌بندی دقیق، بدین صورت که: ابتدا کارهای مهم‌تر انجام می‌شوند و کارهایی که اهمیت کمتری دارند کنار گذاشته خواهند شد تا در زمان مناسب‌تری به آن‌ها بپردازیم.
سوال: کدام کارها مهم‌تر هستند؟
کارهای مهم‌تر همان‌هایی هستند که ما را به اهداف نهایی خود نزدیک‌تر می‌کنند. آن‌هایی که در برگه‌ی مأموریت ما درج‌ شده‌اند و با ارزش‌ها و هنجارهایمان هماهنگی و همسویی دارند.
برای اینکه بتوانید زمان خود را به این وظایف حیاتی اختصاص دهید، باید یاد بگیرید که چه زمانی بله گفته و چه زمان‌هایی نه بگویید. وقتی کاری از ما خواسته شد که در راستای رسیدن به اهداف بلندمدت‌مان نبود، حتی اگر اشتیاق بسیار زیادی برای بله گفتن داشته باشیم، باید بتوانیم نه بگوییم.

ازاین‌رو کارهای مهم شامل وظایف ریز و انبوه روزانه‌ی ما نیست. بلکه کارهای مهم وظایف و پروژه‌هایی‌اند که بخشی از چشم‌انداز بلندمدت ما هستند. این کارها شاید از لحاظ زمانی ما را تحت‌فشار قرار ندهند، اما باید به یاد داشته باشیم که آن‌ها را انجام دهیم.


  • عادت پنجم: بُرد-بُرد فکر کنید!

اجازه دهید ابتدا با یک مثال، رویکرد بُرد-بُرد را تشریح کنیم. فرض کنید شما و فرد دیگری در محیطی قرار دارید که یک کیک برای خوردن وجود دارد. شما اگر رویکرد برنده-بازنده داشته باشید، تمام تلاش خود را می‌کنید تا همه آن کیک را تصاحب کنید و سهمی به فرد دیگر نرسد. حال اگر فرد دیگر نیز همانند شما رویکرد برنده-بازنده داشته باشد، احتمالا شما دونفر درگیر شده و در حین تصاحب برای کیک، کل کیک از بین می‌رود.
بنابراین رویکرد برنده-بازنده ممکن است در نهایت نتیجه باخت-باخت داشته باشد؛ اما اگر هر کدام از شما یک رویکرد بُرد-بُرد داشته باشید، هرکدامتان به سهم خود از کیک می رسید و هم یک رابطه مثبت مابین شما برقرار می‌شود.
پارادایم فکری غالب مردم بر اساس الگوی «برنده-بازنده» شکل گرفته است. آن‌ها هر موقعیتی را به شکل یک رقابت و دیگران را رقیب خود در جنگی بر سر بزرگ‌ترین قسمت از کیک، فرض می‌کنند.
با این‌حال لازم نیست اکثر موقعیت‌ها در زندگی یک رقابت باشند. معمولاً برای همه به‌اندازه‌ی کافی کیک وجود خواهد داشت و اینکه بسیار بهتر خواهد بود که تمامی طرفین مذاکره به دنبال یک راه‌حل بُرد-بُرد باشند.
کتاب هفت اثر مردمان موثر
سوال: رویکرد بُرد-بُرد چیست؟
ذهنیت بُرد-بُرد یا برنده-برنده آن ذهنیتی است که همیشه در تلاش است تا راه‌حلی درخور سلایق و خواسته‌های همه‌ی طرفین معامله پیدا کند.
رسیدن به این ذهنیت نیازمند یک تغییر در طرز تفکر و تبدیل کردن جمله‌ی «باید مطمئن شوم سهم خودم را از کیک به دست می‌آورم» به جمله‌ «برای همه به‌اندازه کافی کیک وجود دارد» است.
بزرگترین منفعت چنین طرز تفکری ایجاد یک رابطه‌ی پایدار و مثبت و خلق اعتماد دوطرفه خواهد بود. رابطه‌ای که همه‌ی طرفین از وجودش سود خواهند کرد.
باید بدانید که «شکل دادن روابط پایدار با دیگری به معنای سرمایه‌گذاری در یک بانک‌ احساسی است».
هر رابطه‌ای را می‌توان همانند یک «حساب بانکی احساسی» در نظر گرفت. هرچه «موجودی» حساب بیشتر باشد، «حس اعتماد» بیشتری بین دو طرف ایجاد خواهد شد. حال چه مواردی بر روی موجودی این حساب تاثیر می‌گذارد:
یافتن یک راه حل بُرد-بُرد در یک معامله، عمل کردن به وعده‌هایی که داده‌اید و یا تنها همدلی کردن با طرف مقابل، می‌تواند موجودی این حساب را افزایش دهد.
در نقطه مقابل مواردی همچون تنها به خود فکرکردن در یک معامله، عمل نکردن به وعده‌های قبلی و یا سرسری گوش کردن به حرف‌های طرف مقابل، می‌تواند موجودی این حساب را کاهش دهد.

حال زمانی که به بالاترین میزان موجودی در حساب خود رسیدید باید برای درک نیازها و برگه‌ی مأموریت طرف مقابل خود نیز تلاش کرده و برای آن‌ها نیز وقت بگذارید. این کمک به حفظ روابط پایدارتان می‌کند.


  • عادت ششم: برای تاثیرگذاری، ابتدا لازم است که درک کنید، سپس انتظار درک شدن داشته باشید.

چطور می‌توان به پزشکی اعتماد کرد که بدون گوش کردن به حرف‌های ما و یا انجام یک معاینه‌ی اصولی بلافاصله یک بیماری را در ما تشخیص می‌دهد؟
اگر یک عینک‌ساز عینک خود را به ما بدهد و ادعا کند چون خودش با آن عینک خوب می‌بیند ما نیز می‌توانیم از آن استفاده کنیم، به مشکل بینایی ما کمک خواهد کرد؟
بااینکه بسیاری از ما این رفتارها را قبول نداریم اما در زندگی روزمره بسیار شبیه به جملات بالا عمل می‌کنیم. به‌خصوص در صحبت‌های خود با دیگران.
ما واقعاً به صحبت‌های طرف مقابل گوش نمی‌دهیم، به‌سرعت جوابی را در ذهن خود تنظیم کرده و سپس به زبان می‌آوریم. قصد ما این است که خودمان را جای طرف مقابل قرار داده و سریعاً نسخه‌ای برای او بنویسیم.
در حقیقت چنین توصیه‌ای به‌ندرت از جانب طرف مقابل موردقبول واقع خواهد شد. چراکه ما تنها در صورتی قضاوت دیگران را قبول خواهیم کرد که مطمئن باشیم آن‌ها واقعاً از شرایط ما مطلع هستند.
کتاب هفت عادت مردمان موثر
سوال: دلسوزانه گوش دادن یعنی چه؟
دلسوزانه شنیدن یعنی فعال بودن؛ تکرار کردن حرف‌های طرف مقابل با کلماتی دیگر، انعکاس دادن احساسات آن‌ها و همچنین کمک کردن به آن‌ها برای شکل‌گیری فرآیندهای فکری‌شان.
تقویت این توانایی نیازمند تغییر الگوی «من گوش می‌کنم تا بتوانم جواب بدهم» به «من گوش می‌دهم تا بتوانم واقعاً طرف مقابل خود را درک کنم» است.
در ابتدا استاد شدن در این مهارت، وقت‌گیر است و نیازمند تلاش‌های زیادی خواهد بود، اما در آینده این قابلیت منافع زیادی برای شما در پی خواهد داشت.

اگر یاد بگیرید که واقعاً دلسوزانه گوش کنید، متوجه خواهید شد که بسیاری از مردم آماده خواهند بود تا رازهایشان را برای شما بگویند و نظرات و نصیحت‌های شما را بشنوند. آن‌ها صرفاً به یک شنونده‌ی خوب و قدرشناس نیاز دارند تا چنین کنند.


  • عادت هفتم: با گشاده‌رویی و احترام با دیگران همکاری کنید تا «سینرژی» ایجاد شود

سوال: سینرژی چیست؟ وقتی می‌گوییم سینرژی ایجاد شده‌ است، منظورمان این است که چند منبع یا چند ظرفیت در کنار هم قرار گرفته‌اند و منبع جدید یا ظرفیت جدیدی ایجاد شده است که فراتر از حاصل جمع آن منابع یا ظرفیت‌هاست.
مثال
دو پسر را در نظر بگیرید که قد اولی 150 سانتی‌متر و قد دیگری 160 سانتی‌متر است. این دو می‌خواهند از یک درخت سیب بچینند. آن‌ها در حالت عادی وقتی جداگانه تلاش می‌کنند، نمی‌توانند هیچ سیبی بچینند.
بنابراین حاصل جمع تلاش آن‌ها به صورت جداگانه صفر است؛ اما اگر با هم همکاری کنند و بر روی شانه هم بایستند، می‌توانند از درختی با ارتفاع بیش از دو متر میوه بچینند. این واضح‌ترین تعریف سینرژی است.
ایجاد سینرژی با دیگران یعنی ارزش نهادن بر تفاوت‌ها و بی‌پرده بودن با یکدیگر. هرکدام از ما دنیا را از منظر خود می‌بینیم و توانایی‌های به خصوصی داریم. با ایجاد سینرژی می‌توانیم ضعف‌های فردی را پوشش دهیم و به منافع بزرگتری برسیم.
جهت کسب این عادت شما باید تقابل‌های خود با دیگران را به صورت یک ماجراجویی ببینید و نتایج آن را با فراغ‌بال بپذیرید. چنین کاری نیازمند اعتماد به هر فرد برای انجام وظایف خود است و همچنین این که ایمان داشته باشید که نتایج یک «کار گروهی» بهتر از نتیجه به دست آمده از انجام کار توسط تک تک «افراد» است.
خلاصه کتاب هفت اثر مردمان موثر
در نتیجه وقتی با هم سینرژی ایجاد می‌کنید بدین معناست که به هم خوب گوش می‌دهید، خود را جای یکدیگر می‌گذارید و از مشارکت دیگران برای خلق چیزی بیشتر و بهتر استفاده می‌کنید.

برای اینکه چنین جو همکاری و اعتمادی شکل گیرد، افراد گروه باید کاملاً رشد یافته و بالغ باشند، با یکدیگر با احترام رفتار کنند. تنها در این صورت نتیجه نهایی بدست آمده چیزی بزرگتر خواهد بود.


  • سخن پایانی

اثربخشی واقعی به‌این معناست که در مورد اهداف مطلوب خود مطمئن باشید و در پیگیری این اهداف کنشگر باشید. در این راه اگر با دیگران سینرژی ایجاد کنید به نتایج بهتری دست خواهید یافت.همچنین بهتر است روی روابط پایدار سرمایه‌گذاری کنید و یک زندگی متعادل را مدیریت کنید.
حال اجازه دهید سوالاتی که در ابتدای این بوک‌لایت به آن‌ها اشاره شد را به گونه دیگری مطرح کرده و به آنان پاسخ دهیم:
سوال: چگونه می‌توانید تغییرات پایداری در خود به وجود آورده و در بلندمدت فعال باقی بمانید؟
  • برای تغییر باید شخصیت خود را مورد خطاب قرار دهید نه رفتارتان را.
  • کار کردن روی شخصیت شامل همسان کردن پارادایم‌های شخصی با اصول جهانی و بنیادین خواهد بود.
  • اگر می‌خواهید به بُریدن ادامه بدهید، اَره را تیز کنید.
سوال: چگونه می‌توانید به چیزهای بزرگ دست پیدا کنید و دنیای اطراف خود را با تأثیراتی که بر آن می‌گذارید شکل دهید؟
  • فعال و کنشگر باشید.
  • قبل از شروع هر کاری، پایان آن را نیز در نظر بگیرید. اگر می‌خواهید چیزی را به دست بیاورید به اهداف بلندمدت و یک برگه‌ی مأموریت نیاز خواهید داشت.
  • برای رسیدن به اهدافتان باید خروجی و نتیجه‌ی هر کاری را قبل از انجام آن به‌وضوح هرچه‌تمام‌تر در ذهن خود تصویرسازی کنید.
  • برای تاثیرگذاری بیشتر، حتماً ابتدا کارهای مهم‌تر را انجام دهید و سپس به سراغ کارهای کم‌اهمیت‌تر بروید.
سوال: چگونه با دیگران ادغام شوید و با آن‌ها به صورتی موفقیت‌آمیز همکاری ایجاد کنید؟
  • طرز فکر «برنده-برنده» داشته باشید تا سهم خود را از کیک بردارید و هم‌زمان با این کار روابط پایداری با دیگران بسازید.
  • شکل دادن روابط پایدار با دیگری یعنی سرمایه‌گذاری در بانک‌های احساسی
  • اگر می‌خواهید قادر به اثر گذاشتن روی دیگران باشید، ابتدا به دنبال فهمیدن باشید تا فهمیده شدن
  • با گشاده‌رویی، بدون رودربایستی و با احترام با دیگران سینرژی ایجاد کنید.
سپاس از شما دوست عزیز که با “سخن دوست” همراه بودید.

 


منبع:  www.bookapo.com

برچسب ها: ارتباط موثرموفقیت

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

کتاب روانشناسی عزت نفس

خلاصه کتاب روانشناسی عزت نفس

    زمان مطالعه 21 دقیقه کتاب روان‌شناسی عزت نفس نوشتهٔ ناتانیل براندن است که...
کتاب چهارمیثاق

خلاصه کتاب چهارمیثاق

    زمان مطالعه 32 دقیقه کتاب چهار میثاق، خرد سرخپوستان تولتِک که در آمریکای میانه...
نیمه تاریک وجود

خلاصه کتاب نیمه تاریک وجود

    زمان مطالعه 49 دقیقه کتاب نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد نویسنده، مدرس...
کتاب عادت های اتمی

خلاصه کتاب عادت های اتمی

    زمان مطالعه 33 دقیقه کتاب عادت‌ های اتمی در اواخر سال 2018 به...
هنر خوب زندگی کردن

خلاصه کتاب هنر خوب زندگی کردن

    زمان مطالعه 42 دقیقه کتاب هنر خوب زیستن (The Art Of The Good...
آیین دوست یابی

خلاصه کتاب آیین دوست یابی

    زمان مطالعه 20 دقیقه تکنیک ‌های ارتباطی از جمله مهارت ‌های کلیدی در...

3 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

  • محمدعلی عسکریزاده گفت:
    1399/09/19 در 09:37

    بنام خدا
    بنده ازمطالبهایی که جناب دکتربریزی زحمت می کشند وماداریم استفاده میکنیم واقعانتیجه گرفتم چون خدایی از گفته های ایشان وکتابهایش اثرمثبتی گرفتم ممنونم ازایشان

    پاسخ
    • مدیر سایت گفت:
      1400/01/13 در 10:09

      نظر لطف شماست آقای عسکری زاده ، خدا را شکر که مطالب براتون تاثیرگذار بوده

      پاسخ
  • ماهان گفت:
    1399/09/11 در 22:36

    مثل همیشه عاااالی

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید لغو پاسخ

جستجو برای:
دسته‌ها
  • خلاصه کتاب
  • مقالات
دسته‌های دوره های آموزشی
  • تندخوانی و مهارتهای مطالعه
  • حضوری
  • سخنرانی و فن بیان
  • غیرحضوری
  • هوش کلامی
درباره “سخن دوست”

“سخن دوست” به ما کمک می کند تا به وجود زیبا و ارزشمند و قدرتمند خودمان پی برده و یک زندگی سرشار از آرامش و ثروت و سلامتی با دستان خود بسازیم

  • فارس - زرین دشت
  • 09174809731
  • [email protected]
دسترسی سریع
  • نوشته ها
  • دوره ها
  • حساب کاربری
  • سبد خرید
  • تماس با ما
  • پرداخت
تمامی حقوق برای سایت سخن دوست محفوظ می باشد.

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت